آهسته و پیوسته
من اگر عنوان همه پستهای وبلاگم را «آهسته و پیوسته » بزنم باز هم کافی نیست. آنقدر تکرار میکنم آهسته و پیوسته آنقدر تمرین میکنم که یاد بگیرم که اگر کاری را شروع کردم آرام و مداوم ادامه بدهم.
امروز روز دهم از یک دوره چهل روزه است. هر روز تکرار می کنم عوض کردن یک عادت یا جانشین کردن یک خلق و خوی جدید باید آهسته و پیوسته باشه. مثل کوهنوردی که داره از کوه بالا می ره و قصد کرده به قله برسه اگر خیلی تند بره زود خسته می شه اگر دائم بخواد توقف کنه و استراحت کنه اونقدر دیر می شه که کلا قید رسیدن به قله را می زنه. همین طور ادامه می دم ...........
بعضی خصلتهای خوبم که دیگه داره درونی می شه توجه کردن به جسمم هستش. قبلن خیلی به خورد و خوراکم به پوستم به لباسهام توجه نمی کردم. توجه فقط مخصوص وقتی بود که مهمون میومد یا مهمونی می رفتیم. نظافت هم در حد تمیزی بود. یعنی برای تمیزی اما نه برای آراستگی. خیلی فرق هست بین نظافت برای تمیزی و نظافت برای آراستگی. فرقش مثل یک اتاق استریل بیمارستان هست با یک اتاق پذیرایی تمیز و دلنشین. نظافت خشک و بی روح با تمیزی نشاط آور...
دیگه اینکه دارم عادت می کنم کارها را به وقتش انجام بدم. دفترچه برنامه ریزیم به زودی پر می شه و من خیلی خوشحالم که کارهایی که نوشتم انجام میشن.
صبحهای ما خیلی آرام و دلنشین شده حتی بیشتر از قبل . کلا هم وقتی خواستم سر و سامانی به وضعیت رفتاریمون بدم زودتر از همه صبح ها سرو سامون گرفتند شاید چون تازه از خواب بیدار شدیم و انرژی بیشتری داریم.
اگر از عصبانیت بگم نه هنوز نمی تونم بگم آروم موندن درونی شده . مسلما آرومتر هستم خیلی خیلی آرومتر اما می دونم که درونی نشده. هنوز همینجاست بعد از یک سال مثل یک مار نیمه جان اما زنده همینجاست. از این به بعد باید بیشتر بهش فکر کنم .......هیج وقت فکر نمی کردم تغییر کردن این همه زمان بر باشه برای همینه که بهش می گن جهاد . توی جهاد مهمترین خصلت صبره... و تحمل داشتن که من باز هم آهسته و پیوسته معنیش می کنم. یعنی باید آرام ادامه بدی.......بیشتر دربارش می نویسم.. کلا شاید نوع نوشتنم را تغییر بدم ...